جوان آنلاین: میدانهای روایی، تنها زمانی در حافظه تاریخی ملتها ماندگار میشوند که به زبان تبدیل شوند. در این میان، نخبگان فکری، رسانهای و فرهنگی، نقش بیبدیلی در ترجمه میدان به معنا دارند.
در جهان روایتمحور امروز، سکوت نیز سخن میگوید؛ و گاه، از فریاد رساتر است. نبرد ۱۲روزه ایران و رژیم صهیونیستی، صرفنظر از مختصات نظامیاش، لحظهای نمادین در تحول میدان روایت بود؛ نقطهای که در آن، تقابل فیزیکی جای خود را به تقابل معنایی داد و مفهوم تازهای از «بازدارندگی نرم» در پرتو سکوت دشمن تثبیت شد. این سکوت، به مثابه رخدادی تمدنی، تنها در صورت صورتبندی نظری و حافظهسازی مفهومی میتواند به سرمایهای پایدار برای آینده بدل شود.
نشانه سکوت دشمن
رژیم صهیونیستی که در بحرانهای پیشین، عمدتاً با تصویرسازی عاطفی و تبلیغات میدانی، جنگ رسانهای را آغاز میکرد، اینبار برخلاف الگوهای رفتاری معمول خود، رویکردی منفعل و خاموش در پیش گرفت. هیچ تصویر برجستهای از حملهها منتشر نشد؛ هیچ روایت فراگیر رسانهای از سوی رسانههای رسمی و ارتش رژیم منتشر نگردید؛ حتی تحلیلگران نزدیک به ساختارهای قدرت اسرائیل نیز با تأخیر، و اغلب با بیمیلی به موضوع پرداختند. این وضعیت را نمیتوان صرفاً بهحساب ضعف یا بیبرنامگی گذاشت. از منظر نظریههای امنیت شناختی و گفتمانمحور، این یک رفتار حسابشده تدافعی است: سکوت به مثابه کنش محافظهکارانه در برابر برتری معنایی طرف مقابل. ایران در این نبرد، با واکنشی دقیق، محدود و هوشمند، نظمی جدید از بازدارندگی نرم را طراحی کرد؛ نظمی که طرف مقابل، برای پرهیز از تثبیت آن در حافظه جهانی، ترجیح داد به آن نپردازد. در ادبیات مطالعات امنیتی، این وضعیت میتواند نوعی از بازدارندگی روایی یا مهار معنایی تلقی شود: شرایطی که در آن حریف، نه از ترس قدرت سخت، بلکه از واهمه مشروعیتبخشی به معنای جدیدی از قدرت، از سخن گفتن صرفنظر میکند. این همان «هژمونی سکوت» است؛ جایی که سنگینی روایت طرف مقابل، حتی بدون انتشار گسترده، مانع از بروز روایت موازی میشود. در این میدان، سکوت نه غیبت، که اعتراف است؛ اعتراف به تسلط طرف مقابل بر زبان میدان.
نقش نخبگان: تجربه زیسته، حافظه تمدنی.
اما اگر دشمن سکوت میکند، آیا نخبگان ما نیز باید ساکت بمانند؟ میدانهای روایی، تنها زمانی در حافظه تاریخی ملتها ماندگار میشوند که به زبان تبدیل شوند. در این میان، نخبگان فکری، رسانهای و فرهنگی، نقش بیبدیلی در ترجمه میدان به معنا دارند. آنان هستند که میتوانند از دل یک تجربه عملیاتی محدود، چارچوبی نظری، الگویی مفهومی و زبانی تحلیلی خلق کنند.
نخبگان، برخلاف گویندگان رسانهای، با فرایند «استخراج مفاهیم» از دل رخدادها، حافظهسازی تمدنی میکنند. گفتوگو با حاضران در میدان، بررسی رفتار عملیاتی فرماندهان، تحلیل زمانبندیها، بررسی سطح اثرگذاری پیامها، و تطبیق آن با الگوهای قبلی، ابزارهای آنان برای ساختن «معماری حافظه» است. نقش نخبگان، نه صرفاً تبیین میدان، بلکه تحویل میدان به عقلانیت اجتماعی است. بدون آنها، هر پیروزیای ممکن است به حادثهای مصرفشده و فراموششده تبدیل شود. اما با آنها، حتی یک واکنش محدود، میتواند به گفتمانی بازدارنده بدل گردد.
از این منظر، سیاست حافظه بدون مشارکت فعال نخبگان، به روایتهای سانتیمانتال، مناسبتی و آیینی محدود میشود؛ روایتهایی که از سرمایه راهبردی بودن خالیاند. پیشنهاد میشود که نهادهای سیاستگذار فرهنگی، از دل تجربههای اخیر، ساختارهایی برای «پردازش نخبگانی میدان» تعریف کنند. کارگاههای روایتپردازی نخبگانی، گروههای گفتوگوی تحلیلی میان فرماندهان و پژوهشگران، و تولید نظریه از تجربه میدانی، گامهایی اساسی در تحقق این هدف خواهندبود.
امنیت آرام: بازتعریف مدل ایرانی امنیت
مفهوم «امنیت» در فضای عمومی ایران، همچنان تا حد زیادی متأثر از الگوهای سنتی امنیتی است: واکنش سریع، حضور میدانی گسترده، ایجاد احساس قدرت در فضای داخلی. این نوع امنیت، که میتوان آن را «امنیت احساسی» نامید، در بسیاری از کشورهای منطقه نیز الگوی غالب است؛ الگویی که هر تهدیدی را به یک فرصت برای مانور هیجانی تبدیل میکند. اما تجربه جمهوری اسلامی در این نبرد، دریچهای تازه گشود؛ امنیت آرام. مدلی که بر پایه عقلانیت محاسباتی، سنجش دقیق رفتار دشمن، مهار روایی، و بازدارندگی بدون نمایش استوار است. در این الگو، واکنش نه برای اقناع تودهها، بلکه برای تغییر درک دشمن طراحی میشود. رسانه، نه برای تسکین، بلکه برای مدیریت ادراکات بهکار میرود؛ و تصمیم نظامی، نه بر پایه فشار سیاسی، بلکه بر پایه توازن بلندمدت قدرت اتخاذ میشود.
امنیت آرام در تقاطع سه مفهوم قرار دارد:
عقلانیت محاسباتی (Computational Rationality): جایی که هر واکنش، بر پایه تحلیل پیامدها و نه عواطف طراحی میشود. بازدارندگی روایی (Discursive Deterrence): جایی که قدرت، در تصویرسازی نیست، در تصویرسازینکردن دشمن است. ثبات ادراکی (Perceptual Stability): جایی که جامعه، بدون تهییج یا اضطراب، احساس اقتدار میکند. در منطقهای که امنیت، معمولاً با فریاد و تصویر تعریف میشود، ایران در حال تثبیت الگویی متفاوت است: نظم بیصدا، قدرت بیهیاهو، روایت بیتبلیغ.
تطبیق منطقهای
برای فهم بهتر تفاوت الگوی امنیت آرام با دیگر الگوهای منطقهای، باید نیمنگاهی به رفتار دیگر بازیگران در شرایط مشابه داشت. ترکیه در مواجهه با تهدیدات امنیتی، معمولاً به مانورهای رسانهای گسترده و عملیاتهای ضربتی فوری روی میآورد. عربستان سعودی، در برابر بحرانها، تکیه بر دیپلماسی نمایشی و بیانیههای پرطمطراق دارد. حتی حزبالله لبنان، با همه عقلانیتش، در حوزه رسانهای، از الگوی «بازدارندگی نمایشی» استفاده میکند.
در این میان، مدل ایران در نبرد اخیر، واجد تمایزی بنیادین بود: نه تصویرسازی از موشک، بلکه بازداری از تصویرسازی دشمن. نه پررنگکردن کنش، بلکه کمرنگکردن بحران.
در نظم آینده منطقه، این الگوی آرام، اما محاسبهگر، میتواند مبنای قدرت معنایی تازهای شود که نه با فتح سرزمین، که با تسخیر ادراک ساخته میشود.
روایت سکوت، روایت آینده
آنچه در جنگ دوازدهروزه اتفاق افتاد، تنها یک نبرد محدود نبود؛ یک فرصت بود برای بازتعریف مفاهیم. سکوت دشمن، اگر تحلیل نشود، فراموش میشود، اما اگر در چارچوب نظریه، معنا و روایت جای گیرد، خود نشانهای از برتری تمدنی است. این متن، تلاشی بود برای آغاز این صورتبندی: نشان دادن آنکه چگونه میتوان از یک کنش ظاهراً کمصداتر، مفاهیمی ساخت که بنیان روایت آینده باشند. در این میدان جدید، نه صدا، بلکه عمق تعیینکننده است و آنکه روایت آرام را بفهمد، میتواند سکوت را به قدرت و حافظه را به راهبرد بدل کند.